دانلود رمان نه دیگه نمی بخشم با فرمت apk, epub, jar, pdf

ساخت وبلاگ

دانلود رمان نه دیگه نمی بخشم با فرمت apk, epub, jar, pdf

با لینک مستقیم از سرورهای قدرتمند کافه نوول

.

رمان نه دیگه نمی بخشم

.

نام رمان: رمان نه دیگه نمی بخشم

نویسنده: نازنین آقایی

تعداد صفحات: 150

خلاصه ای از داستان رمان:

من را شراره نام نهاده اند …
زیرا پدرم اعتقاد داشت با شراره های آتش وجودم در هنگام تولد زندگیش را به آتش کشیده ام …
من را شراره صدا زدند خواهر و برادری که مگسان دور شیرینی بودند و هرچه پدر میگفت گوش می نهادند
من شراره بودم و آنها برای خاموش کردن شعله های درونم با نفرت و آزارهایشان آبی می شدند بر روی آتش وجودم ….
حال مردی میگوید با شراره های عشق شعله کشیدم وجودش را
مردی که خود خاکسترم کرد و چیزی از من باقی نگذاشت

صفحه ی اول رمان:

با خستگی تمام پله ها رو دونه به دونه بالا میرم و تو ذهنم محاسبه میکنم این چندمین پله است که دارم بالا میرم و چرا این پله های لعنتی تمومی ندارن؟؟؟؟
با خستگی در و باز کردم و رفتم تو کوله پشتیمو همون جلوی در از رو شونه های خسته ام پایین انداختم آخیش راحت شدم خواستم یه نفس تازه بکشم که آرمین عین ابولهل جلوم پرید .
با ترس گفتم :سلام داداش
آرمین –سلام و زهر مار تا حالا کجا بودی ؟؟؟؟هان ؟؟؟؟؟؟
از ترس اینکه هنوز جای زخم های قبلی خوب نشده زخم تازه ای رو تن و بدن خسته ام بشینه با لکنت گفتم :م….من …خو..ب ..چی…چیزه …یعنی
به مسخره وسط حرفم پریدو و ادای منو در آورد :ت…تو…خو…ب….چی….چیزه…یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هان ؟؟؟؟؟؟؟یه کلمه پرسیدم تا الان کدوم گوری بودی ؟؟؟؟؟؟؟؟
-خوب داداش کلاس داشتم دیگه
-آره ارواح عمه ات دختره ی کثافت
از روی چادر و مقنعه ام موهامو تو مشتش گرفت و عربده کشید :به نظرت گوشای مخملی ایم بهم میاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وسط این گیر و دار و دردی که توی ریشه ی موهام پیچیده بود خنده ام گرفته بود *****خند رو که رو *****ام دید عصبانیتش به اوج رسید دستش رفت بالا که دوباره مهمون صورتم بشه که همون توی هوا مچ دستش توسط آرمان گرفته شد تعجبم به اوج رسید چی شده که آرمان داره از من دفاع میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشبختانه من اینقدر دختر خوشبختی هستم که چه پدرم چه دوتا داداشام احساساتشونو با کتک زدن من ابراز میکنن و اینکه الان آرمان جلوی آرمین رو گرفته که منو کتک نزنه میتونه جز اعجایب باشه چون هرموقع یکی شون میخواست به من لطف کنه سریعا پشت سرش یکی دیگه میومد تا اگه خدایی نکرده اولی خسته شد دومی جاشو بگیره
آرمان گفت :احمق آخه الان وقتشه ؟؟؟؟؟تو نمیدونی آرزو و خانواده ی شوهرش میخوان بیان میخوای اینو با سر و صورت خونی بیاری جلو ؟؟

.

لینک های دانلود رمان نه دیگه نمی بخشم :

.

دانلود رمان مخصوص گوشی های اندرویدی (APK)

.

دانلود رمان مخصوص گوشی های جاوا (JAR)

.

دانلود رمان مخصوص کامپیوتر (PDF)

.

دانلود رمان مخصوص گوشی آیفون و کتابخوان ها (EPUB)

.


- - , .

سایت صادقیان...
ما را در سایت سایت صادقیان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sadeghian بازدید : 287 تاريخ : دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت: 8:47